فراتر از زندگی...!

یک امروز، ارزشِ دو فردا را دارد...

فراتر از زندگی...!

یک امروز، ارزشِ دو فردا را دارد...

دلم گرفته

چند روزیه عجیب دلم گرفته.

حاله هیچ کس و هیچ چیزو ندارم.

همدمم شده هدفونم و آهنگام.

گاهی دوس دارم حرفی بزنم یا داد بزنم ولی چه سود؟

یاده اون شعر شاملو افتادم که قسمتیشو تو ادامه نوشتمش.

خسته ام خسته می فهمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سخنی نیست

چه بگویم؟سخنی نیست

می وزد از سر امید نسیمی

لیک تا زمزمه ای سازکند

در همه خلوت صحرا به روش نارونی نیست.

چه بگویم؟سخنی نیست

پشت در های فروبسته.

شب از دشنه ی دشمنی پر

به کنج اندیشی خاموش نشسته ست.

بام ها زیر فشار شب کج.

کوچه ازآمدو رفت شب بد چشم و سمج خسته ست.

چه بگویم؟سخنی نیست...........................................


نظرات 3 + ارسال نظر
فرید جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://beyond-the-life.blogsky.com

واااای!!
چرا رضا؟
گفتم یه چیزیت شده گفتی نه!!
همون حرف زدن و داد زدن خودش روشیه واسه تسکین روحیه ات
کاری باشه من هستما!!

رضا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ق.ظ

فرید جون اینجوری آروم ترم تا وقتی که داد بزنم

ماهور سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.bluegirl.blogsky.com

من مدتهاست حال تورو دارم وسالهاست که ایناهمدم منه...
ولالایی شبونم هق هق گریه هامه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد